داستان عيسي(علیه السلام ) در كلام خدا
پيامبران عظيمالشان علاوه بر دارا بودن ويژگيهاي مشترك، هر كدام با توجه به بستر جامعه و نيازهاي زمان خود داراي خصوصيات و توانمنديهاي خاص و منطبق بر آن ضروريات نيز بودند. و بدين ترتيب است كه هر پيامبري با آن ويژگي بارز وبرجسته شناخته ميشود.از جمله پيامبراني كه از ويژگيها و توانمنديهاي فوقالعاده برخوردار بود، عيسي مسيح است. قرآن از وي تحت عنوان " روح الله " ياد كرده، اين يكي از ويژگيهاي بسيار برجسته وي مي باشد كه منحصربه فردبوده وفقط خاص خود اوست.
قرآن سند كاملا معتبري است كه در آن بسياري حقايق روشن شده و توانسته با ذكر دقيق بسياري از حوادث خط بطلاني بربسياري از تحريفها و بهتانها بكشد.از جمله اين حوادث، كه به شدت دچار تحريف شده است، چگونگي تولد و عروج عيسي مسيح ميباشد. نكته قابل توجه اين است كه راجع به زندگي عيسي و انساب او جز قرآن هيچ سند مدون و قطعي در دست نيست. و قرآن توانست با ذكر آيات متعددي در اين زمينه بسياري از حقايق را برملا كند و توحيدي بودن دين مسيح را به اثبات برساند.
شيوه اشارات قرآن به داستان عيسي (ع) را به چهار دسته ميتوان تقسيم كرد:
الف :چگونگي روند خلقت عيسي مسيح و مردود شمردن اين موضوع كه عيسي پسر خداست
ب: چگونگي ولادت عيسي مسيح(ع)
ج:ويژگيها و همچنين توانائيهايي كه خداوند به او ارزاني داشته بود
د: عروج عيسي مسيح
خلقت عيسي بعنوان يكي از بديعترين خلقتهاي خداوند
چگونگي آفرينش عيسي(ع) يكي از شاهكارهاي خلقت ميباشد كه براي صاحبان خرد دليلي ديگر بر تكميل دلايل بيحد تواناييهاي خداوند و براي اهل فريب و نيرنگ بهانهاي براي دروغ بستن به پروردگار.و بين آنانكه به خداوند خودايمان و يقين داشتند و آنانكه همواره حق را ميديدند اما راه باطل و خطا را پيشه ميكنند مرز بندي ايجاد كرد.
در قرآن سورههاي متعددي وجود دارد كه چگونگي خلقت حضرت عيسي(ع)را طرح كرده،از جمله سوره مريم آيات 16 تا 21 توجه كنيد:
و اذكر في الكتاب مريم اذ انتبذت من اهلها مكانا شرقيا.
و ياد كن در كتاب مريم را گاهيكه برگرفت دور از خاندان خويش جايگاهي را در خاور.
فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا.
پس برگرفت دور از آنان پوششي پس فرستاديم بسوي او روح خود را تا نمايان شد براي او به شكل مردي درست.
قالت اني اعوذ بالرحمن منك ان كنت تقيا.
گفت همانا پناه ميبرم بخداي مهربان از تو اگر هستي پرهيزكار.
قال انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا.
گفت همانا منم فرستاده پروردگار تو تا ببخشم بتو پسري پاك.
قالت اني يكون لي غلام و لم تمسسني بشر و لم اك بغيا.
گفت چگونه باشدم پسري و بمن نزديك نشده است بشري و نبودهام بغي.
قال كذالك قال ربك هو علي هين و لنجعله آيه للناس و رحمه منا و كان امرا مقضيا.
گفت بدين سان، گفت پروردگار تو آن است بر من آسان و تا بگردانيمش آيتي براي مردم و رحمتي از ما بوده است و كاري گذشته. اين آيات بشارت داشتن پسري كه آيت و نشانهاي و همچنين رحمتي براي مردم را طرح ميكند. اما چگونگي خلقت او را در اين آيات ميتوان مشاهده كرد:
و مريم ابنت عمران التي احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات... تحريم - 12.
مريم دختر عمران همان كسي كه نگهدارنده نفس خود بود و ما دميديم در رحم او از روح خودمان... و التي احصنت فرجهافنفخنا فيها من روحناو جعلناها...انبيأ - 91
او كسي است كه نگه داشت نفس خود را و ما از روح خود دميديم در رحم او... اين آيات در عيناينكه به شرح خلقت عيسي كه به صورت غير معمول بوده اشاره ميكند، تاكيدي است مبني بر اينكه عيسي مخلوق خدا بوده و نه فرزند او. قرآن در آيهاي ديگر به وضوح پرده از راز اين خلقت غير معمول برداشته و به تمام ادعاهاي واهي كسانيكه كه در زمان رسول خدا(ص) ميگفتند عيسي پسر خداست خط بطلان ميكشد توجه كنيد:
ان مثل عيسي عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون. آل عمران - 59
همانا مثل عيسي نزد خدا مَثَل آدم است كه بيافريدش از خاك و سپس بدو گفت بشو پس شد. خلقت عيسي مسيح جلوهاي از توانائيهاي بيپايان خداوند ميباشد.اينكه هر چه ميخواهد ميشود و همه چيز تحت اراده و اختيار او ميباشد.
چگونگي ولادت عيسي مسيح (ع)
براي بررسي چگونگي تولد مسيح لازم است كه سابقه خانوادگي، ويژگيهاي اجداد و خاندان عيسي مسيح و مادرش مريم مورد بررسي قرار گيرد.همچنان كه يكي ازمواردي كه قرآن متعدد به آن پرداخته، و دو سوره از قرآن را تحت عنوان " آل عمران " و " مريم " قرار داده دليلي است بر اصرار قرآن به تصحيح اذهان مردم در اين مورد. قرآن در آيات 33 تا 35 از سوره آل عمران اجداد حضرت مسيح را به پاكي ياد كرده:
ان الله اصطفي آدم و نوحا و ال ابراهيم و ال عمران علي العالمين.
همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران رابر عالميان برگزيد.
ذريه بعضهامن بعض و الله سميع عليم.
نژادي كه بعضيشان از بعضي ديگر است و خداوند شنواي داناست.
اذ قالت امراه عمران رب اني نذرت لك ما في بطني محرراً فتقبل مني انك انت السميع العليم.
هنگاميكه زن عمران گفت:پروردگارا، همانا نذر كردهام آنچه در شكم دارم براي تو آزاد سازم(در خدمت تو قرار دهم)پس از من بپذير،همانا تو شنواي دانايي.
فلما و ضعتها قالت رب اني وضعتها انثي و الله اعلم بما وضعت و ليس الذكركالانثي و اني سميتها مريم و اني اعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم.
وهنگاميكه بنهادش گفت پروردگارا همانا زاييدمش مونث و خدا داناتر است بدانچه بنهاد در حاليكه نيست مونث مانند مذكر و اسمش را مريم نهادم و او را از شر شيطان رانده شده در پناه تو قرار ميدهم. ذريه خانواده عمران با توجه به آياتي كه ذكر شد ذريهاي برگزيده بودند. واژه اصطفي به معناي برگزيدن ،تصفيه و گزينش ميباشد. خداوند در در ابتداي آيه كه ذكر شد تصريح دارد كه آدم و نوح رابه طور فردي و آل عمران و آل ابراهيم را به صورت خانوادگي برگزيده است. البته اين برگزيدگي شامل همه ذريه و نژاد آنها نميشود، چنانچه در دعايي كه ابراهيم ميكند(...قال و من ذريتي؟ قال لا ينال عهدي الظالمين -بقره 124و 128)اين به معناي اين است كه تبصره و استثنائاتي نيز وجود دارد.
اشاره اينكه " ...ذريه بعضهامن بعض "... نيز بر عدم مطلقيت اين برگزيدگي در خاندان است.قرآن داستان را از جايي شروع ميكند كه زن عمران كه اجداد آل عمران و آل ابراهيم ميباشد نذر ميكند كه فرزندي را كه در شكم دارد براي خدا آزاد كند. اين آيه (...نذرت لك ما في بطني محررا) اين محررانبايد به معناي آزاد شده يا آزاد شونده ازبندگي يابردگي باشد، چون آل عمران نه خود برده بودند و نه برده دار،اين اصطلاح به معناي آزادبودن يا تصفيه شدن از قيود روحيناپاك و غرائز نفسي و يا اينكه آزاد از شرايط محيطي و تاثرات آن باشد.كه هر دو ملازمند و سرانجامِ هردو آنهايكي مي باشد. رهايي ازبند هرچيزي. و ميبينيم كه سرانجام هم همينطور شد. همچنين ازمضمون آيه بعد چنين برميآيد كه در ابتدا زن عمران تصور داشتن فرزند ذكور را داشته و از اينكه دختري زاييده ناخشنود ميشود چراكه وقتي زايمان ميكند و فرزند را مونث ميببيند ميگويد ": ...اني وضعتها انثي "... من زاييدم دختري. اما قسمت بعدي آيه (...والله اعلم بما وضعت...)و همچنين (... ولي الذكر كالانثي...)اين جمله معترضه خداست.تفسيرهاي متعددي آمده است كه برخي اين جمله را ادامه سخنان زن عمران ميدانند.
در حالي كه برخي آن را كلام خداوند ميدانند. مرحوم طالقاني نيز در پرتوي از قرآن اين جمله را جمله معترضه خداوند دانسته و تحليلي ازاين قسمت ارائه ميدهد به اين مضمون كه " بنا بر قرائت مشهور كه تاي،بما وضعت،به سكون آمده است اين كلام بايد معترضه و اعتراض به خبر زن عمران باشد:(وضعتها انثي) و منظور اين است كه خدا خود داناتر است بدانچه زاييده شده. جمله معترضه خداوند نيز كه با " اعلم بما وضعت امده بجاي " ربها يعلم " و يا " يعلم الله ما وضعت ".. آمده، احاله به علم خاص و برتر و ثابت خداوند درباره آن مولود است. در مقابل انديشه مادرش كه ميپنداشت دختري چون دختران ديگر آورده است. و يا اينكه اين دختر با آنچه كه در نذر درنظر داشته همخواني ندارد.با اين بيان، آن علم خدا همان علم برتر و عميقتر پيچيدگيها و رموز دروني مريم بايد باشد كه معلوم كسي نگرديده است و منشأ ولادت مسيح بدون وجود پدر است " . علامه طباطبايي در تفسير الميزان راجع به " وليس الذكر كالانثي " اين جمله مذكور را از طرف پروردگار خود دانسته و چنين تفسير ميكند كه چون خداوند با علم خود مرتبه والا و برتر مريم را نسبت به پسري كه مورد آروزي مادر بوده ميدانسته اين جمله را ذكر ميكند.
به عبارتي مادر مريم از ويژگيها و توانائيهاي خاص مريم اطلاعي نداشته و احساس ميكرده كه اولا اين دختر مانند دختران ديگر بوده و همچنين مذكر نبودن او و مونث شدنش مانعي در اجراي نذرش خواهد بود.قرار گرفتن واژه مذكر و بعد از آن موئث نيز تاييدي است بر اين سخن. اما خداوند با مشيت خود نشان داد كه يك دختر ميتواند چنين مسئوليت سنگيني را بردوش كشد و به خدمت پروردگار خود درآيد. بطوريكه فرزندي بلند مرتبه و نيكو به او عطا كند رسالت بزرگي را به دوش كشد.در آيه بعد چنين آمده:
فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتاًحسنا و كلفهازكريا كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال يامريم اني لك هذا قالت هومن عندالله ان الله يرزق من يشأ بغيرحساب. پس پذيرفتش خدا پذيرفتني نيكو و او را به تربيتي نيكو پرورش داد و زكريا را براي كفالت و نگهباني او برگماشت. هر وقت زكريا به محراب او ميرفت روزي نزد او مييافت به او گفت اي مريم اين روزي از كجا آمده مريم گفت اين روزي از جانب پروردگارم،به هر كه خواهد روزي بيحساب خواهد داد. پس بدين ترتيب با فضائل و امكاناتي كه خداوند به مريم عطا ميفرمايد زمينههاي تولد عيسي مسيح را فراهم ميكند در مورد آيه در " انبتها نباتا حسنا " در تفسير پرتوي ازقرآن چنين آمده ": پروردگارش او را پذيرفت،پذيرفتني نيكو همچون بذر پرمايه و مستعد، " نباتاً " اسم نوعي مفعول له ميباشد به معني او را روياند تا همچون گياهي شد.
اين استعاره رويش چون گياه نيكو و زيبا كه براي هيچ انسان گزيدهاي جز مريم در قرآن نيامده،گويا چگونگي روحيات خاص و راز جسمي مريم را كه همان " الله اعلم بما وضعت " نمايانده است، ميباشد. همچنانكه گياهان رويش سريع و برگ و گلهاي نيكو و شكوفههاي معطر دارند، داراي تركيب مزدوج از نرينه و همچنين بدنبال آن بعد از ذكر كفالت مريممادينه هستند ودر بيشتر آنها اين تركيبها در يك بوته گل ميباشد.
بطوري كه براي توليد مثل نيازي به تقارب ندارند. همچنين به دنبال آن بعد از ذكر كفالت مريم توسط زكريا موضوع روزي و طعامي كه از جانب خدا به او ارزاني مي شده طرح مي شود " ...وجد عندها رزقا "... مرحوم طالقاني چنين تفسير ميكند: رشد روحي و برازندگي مريم توجه بيشتر زكرياي پيغمبر را جلب كرد تا او را به معبد آورد و به تربيت و تغذيه روحي او پرداخت و گاه بيگاه به محراب خاص عبادتش ميشتافت...كُلمّادخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا "... كلمه " كلمّا " دلالت به تكرار دارد و " عليها " اشعار به تفوق و سرپرستي او و كلمه " وجد " رويت آنچه را كه نبوده و " رزقا " به نوعي خاص و نامعين ازروزي دارد و " محراب " جا و غرفه خاص ومقدسي بوده است كه جايگاه مخصوص مسجد ميباشد و شايد علت اينكه مقام درگيري و جنگ با هواهاي شيطاني است، يا جايگاهي است كه شخص خود را در آنجا از مشاغل دنيا برهنه ميسازد، از اين تعبيرات و تركيب كلمات معلوم مي شود كه زكريا پيغمبر سرپرست بيت المقدس كه براي سرپرستي و تربيت روحي مريم گزيده شده بود به تناوب داخل آن مكان مقدس ميشده و هرگاه كه وارد محراب مي شده يك گونه روزي خاص نزد مريم مييافته.
مفسرين اين رزق خاص و گوناگون را به ميوههاي تازه و نابهنگام تفسير كردهاند كه در زمستان ميوه تابستاني و در تابستان ميوه زمستاني بود. اين تفسير با تشبيه " انبتها نباتا حسنا " تناسب دارد كه گويا آن ميوههاي متنوع ازهمان گياه نيكو ورويان و تراونده برمي آيد و در چشم زكريا بارز و نمايان مي شده. و تغذيه جسمي وروحي مريم در آن مكان و محيط مقدس سبب رشد و تعالي بي حد او ميشود تا جائيكه ملائك مژده برگزيده شدن او بر زنان دو عالم را ميدهند: و اذ قالت الملئكه يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفاك علي نسأ العالمين. آنگاه كه فرشتگان گفتند: اي مريم همانا خدا برگزيدت و پاكت كرد و برگزيدت برزنان جهانيان. و بدين ترتيب مقدمات آن تولد غير معمول و آن مولود پاك و پيامآور صلح و آشتي مولودي كه هر جا پا ميگذاشت آن جا را سراسر رحمت فرا ميگرفت، فراهم ميشود.
به سوره مريم آيات 23 تا 26 توجه كنيد:
فاجأهاالمخاض الي جذع النخله قالت ياليتني مت قبل هذا و كنت نسيا منسيا.
پس بياوردش درد زاييدن رفت بسوي شاخه خرما و گفت كاش مرده بودم پيش از اين و ميشدم فراموشي فراموش شده.
فناد من تحتها الا تحزني قد جعل ربك تحتك سريا.
پس بانگ زد به او از زير درخت كه اندوهگين مباش همانا نهاد پروردگار تو زير پايت جويي را
وهزي اليك بجذع النخله تساقط عليك رطبا جنيا.
و بجنبان بسوي خود شاخه خرما را ميريزد بر تو رطبي تازه چيده شده.
فكلي و اشربي و قري عينا فاماترين من البشر احدا فقولي اني نذرت للرحمن صوما فلن اكلم اليوم انسيا.
پس بخور و بياشام و چشم روشن باش و اگر ديدي از مردم كسي را بگو همانا نذر كردهام براي خداي مهربان روزه را و هرگز سخن نگويم امروز با كسي. در آياتي كه از نظر گذشت، روشن شد كه حضرت مريم زمانيكه مشغول به عبادت در صومعه بوده است از جانب خداوند براي او مائده فرستاده ميشده، بديهي است كه فرستاد شدن آن روزي از جانب خدا نه از جهت نياز و نه از جهت اينكه معجزهاي باشد براي آگاهي و عبرت مردم، چرا كه شيوه نزول آن روزي به شيوهاي نبوده كه توجه مردم را برانگيخته باشد.به نظر ميرسد كه اين روزي مقدمات ايجاد توانايي در حضرت مريم براي بارور شدن و زاييدن بوده، چنانچه در زمان تولد عيسي مسيح و عارض شدن درد بر وي، نياز به كمك در حدي بوده كه آرزوي مردن و فراموش شدن ميكند، و وحي ميآيد كه به سمت درخت خرما و آب برود و نگران نباشد، و بدين ترتيب همه دردها و ناراحتيهاي او برطرف ميشود.بديهي است روزيهايي كه از جانب خداوند بر حضرت مريم عرضه ميشده اثري به مراتب فوقالعادهتر اثر رفع تشنگي و گرسنگي ساده داشته است و بدين ترتيب عيسي مسيح پيامبر صلح و رحمت بدنيا ميآيد.
مقام و منزلت عيسي مسيح (ع) در قرآن
1) او كلمة الله بود
انالله يبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسي ابن مريم آل عمران - 45
2)دارابودن بيّنات و مويد بودن به روح القدس
و اتيناعيسي ابن مريم البينات و ايدناه بروح القدس... البقره- 87 و 253
3)سخن گفتن در گهواره مانند يك كهنسال
تكلم الناس في المهد و كهلا...مائده - 110
4)دارا بودن حكمت و دانش
علمتك الكتاب و الحكمه...مائده - 110
5)ساختن پرنده از گل وبه اذن خداوند جان بخشيدن به او
تخلق من الطين كيهئْ الطير باذني فتنفخ فيها فتكون طيرا. مائده - 110
6)بينا كردن كور و درمان كردن بيماري برص و زنده كردن مردگان به دستور خداوند
و تبري الاكمه والابرص باذني و اذ تخرج الموتي باذني...مائده - 110
7)حضرت مريم و پسرش آيتي بودند براي جهانيان
و جعلناهاو ابنهاآيه للعالمين. انبيأ - 91
8)آيت و رحمتي بود براي جهانيان
و لنجعله آيه للناس و رحمه منا...مريم - 21
9)و در دلهاي آنان كه او را پيروي كردند مهرباني و رحمت قرار داديم
وجعلنافي قلوب الذين اتبعوه رأفه و رحمه...حديد -37
10)فرخنده و پر بركت است هر جا كه باشد ومادام كه زنده است نماز ميخواندو زكوت ميدهد .
و جعلني مباركا اين ما كنتو اوصاني بالصلوْو الزكوْمادمت حيا...مريم - 31
11)نسبت به مادرش نيكوكار بود و سركش و سنگدل نبودو براًبوالدتي و لم يجعلني جباراًشقيا. مريم - 32
12)او است سخني حق كه درباره آن ترديدهامي كنند ذلك عيسي ابنمريم قول الحق الذي فيهيمترون. مريم - 34
13)او مسيح بود
مسيح به معناي بسيار سياح كننده است. به سبب اينكه ايشان همواره در حركت بود و جابجا ميشد و دوم اينكه بيماران را مسح ميكرد(دست ميماليد) تا به اين شكل بيماري را از آنها دور كند
ما المسيح ابن مريم... مائده - 75
14)او به تحقيق رسول بودما المسيح ابن مريم الا رسول... مائده - 75
15)سلام برمن روزي كه به دنيا آمدم، روزي كه از دنيا ميروم ، و روزي كه برانگيختهخواهم شدوالسلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا. مريم - 33
16)همانابنده خدا بود و كتاب به او عطا شده بود و نبي بود قال اني عبدالله اتاني الكتاب و جعلني نبيا. مريم - 30
با توجه به آيه درمييابيم كه حضرت مسيح نبي بود.اما مقام نبوت او تفاوت قابل ملاحظهاي با ديگر انبيأ دارد، اين تفاوت در زمان به نبوت رسيدن وي ميباشد.او در حين تولد نبي بود.در واقع اين آيه زماني نازل شد كه حضرت مريم عيسي مسيح را به نزد اطرافيان ميآورد و آنها با تعجب راجع به آن طفل از وي پرسش ميكنند حضرت مريم نيز به طفل اشاره ميكند،به اين شكل او جواب شما را خواهند داد:
فاشارت اليه قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبياً. مريم - 29
پس (حضرت مريم) او را نشان داد، گفتند چگونه سخن گوييم در حاليكه در گهواره است. و عيسي مسيح در گهواره ميفرمايد ": قال اني...
ذكر اين نكته ضروري به نظر ميرسد كه، در عين اينكه حضرت مسيح و حضرت مريم هر دو از ويژگيهاي خاصي برخوردار بودهاند ولي قرآن تاكيد دارد كه هر دو بشر بودند نه فرشته يا موجودي فوق انساني،بلكه انسانهايي بودهاند با ويژگيهاي و توانايئهاي فوق العاده، بطوري كه در آيهاي كه ذكر خواهد شد، قرآن تصريح ميكند كه هر دوي آنها غذا ميخوردند ضرروت طرح اين موضوع تاكيدي است بر نيازمند بودن و باطلبع انسان بودن آنها.
ماالمسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقه كاناياكلان الطعام انظر كيف نبيّن لهم الايات ثم انظر اني يوفكون. مريم - 29
نيست مسيح پسر مريم جز پيغمبري كه بگذشت پيش از او پيامبراني و مادرش زني راستگو و ميخوردند خوراك بنگر چگونه براي ايشان بيان كنيم آيتها را سپس بنگر چگونه دروغ ميگويند
عروج عيسي مسيح،پايان حياتش در روي زمين و آغاز فتنه ها
يكي از موضوعات بحثبرانگيزي كه تا زمان نزول قرآن هيچ سند و مدركي مبني بر رد آن وجود نداشت، مصلوب شدن عيسي مسيح بود. بنابر آنچه كه در اناجيل ذكر شده،نقل كردهاند كه يهوديان حضرت عيسي را به صليب كشيده و كشتهاند و پس ازمرگ، او زنده شده و از قبر خارج گرديده است. اما قرآن در سورههاي " آل عمران " و " نسأ " و " مائده " تصريح بر آن دارد كه او را نكشته ومصلوب نساختهاند. بلكه او به سوي خداوند عروج كرده، توجه كنيد:
اذ قال الله يا عيسي اني متوفيك و رافعك و مطهرك... آل عمران - 55
و هنگاميكه گفت خدا اي عيسي همانا بازگيرندهام و بالابرندهام ترا بسوي خود و پاك گردانندهام ترا..و يا در جاي ديگر ميفرمايد:
و قولهم انا قتلنا المسيح عيسي ابن مريم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبه لهم ان الذين اختلفوا فيه لفي شك منه ما لهم به من علم الا اتباع الظن و ما قتلوه يقينا. نسأ - 157
و گفتارشان كه ما كشتيم مسيح عيسي ابن مريم پيغمبر خدا را در حاليكه نكشتندش و نه بدار آويختندش بلكه مشبه شد برايشان و همانا آنانكه در او اختلاف كردند، در شكي از او هستند نيستشان بدان دانايي جز پيروي از پندارهاي خويش، و نكشتند او را به يقين در اين آيه قرآن علاوه بر اينكه تصريح دارد سرچشمه اين دروغ كه مسيح كشته شد و به دار آويخته شد را اوهامات وخيالات واهي خودشان ميداند كه هيچ پايه و اساسي ندارد، بلكه دوباره نيز در پايان آيه با تاكيد (يقيناً) مجددا ذكر ميكند كه او را نكشتند.
بل رفعه الله اليه و كان الله عزيزاً حكيما. آل عمران - 158
بلكه بالا بردش خدا بسوي خويش و خداست عزتمند حكيم. به وضوح در اين آيات مشاهده ميشود كه قرآن بطور كلي به قتل رساندن مسيح را رد ميكند و تاكيد ميكند كه او به سوي خدا عروج كرده است.همچنين از مواردي كه قرآن به ابطال آن پرداخته و بر گفته خود تصريح دارد اين است كه عيسي فرزند مسيح نبوده و كسانيكه را كه به اين موضوع اعتقاد و پافشاري دارند را كافر خطاب ميكند.
لقد كفر الذين قالوا ان الله هو المسيح ابن مريم و قال المسيح يابني اسرائيل اعبدوا الله ربي و ربكم انه من يشرك بالله فقد حرم الله عليه الجنه وماويه النار و ماللظالمين من انصار.
همانا كفر ورزيدند آنانكه گفتند خدا مسيح فرزند مريم است حاليكه گفت مسيح اي بني اسرائيل پرستش كنيد. هر چه بلوغ فكري جامعهاي در سطح عاليتري قرار داشته ابزار يك پيامبر نيزدچار تحول و دگرگوني ميشده،يكي از پيامبراني كه بسيار فراوان در تولدش در زمان حياتش و در زمان عروجش از معجزات و توانمنديهاي ويژه و شگفت آور برخوردار بوده عيسي مسيح است اينكه اين مسئله بيانگر عدم بلوغ فكري جامعه آن زمان و نيز عناد و لجالت مردم زمانه خويش خود بوده كاملا بديهي و مبرهن ميباشد. اين مجادلات و بهانهگيريهاي حواريون به وضوح در قرآن ذكر شده زمانيكه به طورمستمر از عيسي(ع) تقاضاهاي مكرر مي كنند تا دلشان مطمئن شود اما اينطور نشده و در نهايت او را فرزند خدا خطاب ميكنند.به آيات توجه كنيد:
يا اهل الكتاب لا تغلوا في دينكم و لا تقولوا علي الله الا الحق انما المسيح عيسي ابن مريم رسول الله و كلمته القتها الي مريم و روح منه فامنوابالله و رسله و لا تقولوا ثلثه انتهوا خيراً لكم انما الله اله واحد سبحان ان يكون له ولد له ما في السموات و ما في الارض و كفي بالله وكيلا لن يستنكف المسيح ان يكون عبدالله و لاالملائكه المقربون و من يستنكف عن عبادته و يستكبر فسيحشرهم اليه جميعا.
اي اهل كتاب در دين خود و درآيين خود مبالغه نكنيد ونگوييد بر خدا سخني مگر به حق. جز اين نيست كه مسيح عيسي بن مريم فرستاده خداست و سخن او كه افكندش بسوي مريم و روحي است از او پس ايمان آريد بخدا و پيامبرش و نگوييد سه تا. بس كنيد! بهتر است شما را جز اين نيست كه خداوندي يكتاست و منزه از اينكه وي را فرزندي باشد. آنچه در آسمانها و زمين است از اوست بس است. وكيل است خدا هرگز سرنپيچد مسيح از آنكه بنده ازبراي خدا باشد ونه فرشتگان مقرب و انكس كه سرپيچد از پرستش او و گردن افرازد بزودي گردآورند آنان را بسوي خود همگي گزارههاي قطعي و محكمي را در اين آيات مشاهده مي كنيم، گزارههايي كه خداوند به شدت و از موضع امر ونهي با مردم سخن ميگويد و هيچ نرمي و ملايمتي وجود ندارد، آنجا كه ميگويد (...لا تقولوا ثلثه ... ) " نگوييد سه تا " ويا (...انتهوا " (... بس كنيد،خاتمه دهيد " ،ويا (...لن يستنكف المسيح...) هرگز سرنپيچدمسيح ...)، خداوند با كاربرد اين عبارات به شدت با مسئله تثليث و اينكه مسيح فرزند خداست برخورد ميكند. و تا جائيكه خود مسيح را در اين مورد مواخذه كرده و ميفرمايد:
اذقال الله يا عيسي ابن مريم انت قلت للناس اتخذوني وا ميالهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لي ان اقول ما ليس لي بحق ان كنت قلته فقد عملته تعلم ما في نفسي و لا اعلم ما في نفسك انك انت علّام الغيوب. مائده - 116
و هنگاميكه گفت خدا اي عيسي بن مريم آيا تو گفتي بمردم كه بگيريد من و مادرم را خداياني جز خدا،عيسي گفت منزهي تو نرسد مرا كه گويمآنچه را ناحق است اگر چنين سخني گفته بودم تو ميدانستي،ميداني آنچه را در نهان من است، و نميدانم آنچه را در نهان توست، همانا تويي داناي نهانها. چرا خداوند از عيسي(ع)چنين پرسشي ميكند؟مگر خداوند از همه كارها و سخنان بندگانش آگاه نيست قطعا ميدانيم كه هست چنانچه در دنباله آيه عيسي(ع) نيز همين ادله را طرح ميكند.پس در پي چنين سوالي اهدافي وجود دارد، اهدافي كه با وجود اذعان بر علم مطلق بر بندگانش، علم مطلق بر اوضاع و احوال آنها و گفتهها و كردارشان، پيامبر عظيم الشان خود را مورد پرسش و مواخذه قرار ميدهد، شايد طرح چنين پرسش دليلي است بر اعلام كراهت خداوند از وجود چنين نسبتهايي و اينكه اين چنين بندگان مخلص خود را مورد سوال قرار ميدهد تا چه رسد به آناني كه خود وضع كننده چنين بهتانهايي بودهاند، دوم اينكه در اين آيه عيسي (ع) درعين طرح توانايي خداوند به ذكر ناتوانايي خود ميپردازد تا با اين مقايسه به رد و ابطال خدا بودن خود نيز بپردازد. و در انتهاي آيه بسط و توسعه بيكران دانايي او در نهانها، " علام " صيغيه مبالغه علم، به معني بسيار داناميباشد.
خداوند در آيات ديگر اين چنين قوم عيسي را توصيف ميكند. قومي كه همواره در انديشهها و هواهاي شيطاني خود ابرام و پافشاري داشتند و به حق رونمي آوردند.زخرف آيات 65-63
و لما جأ عيسي بالبينات قال قد جئتكم بالحكمه و لابين لكم بعض الذي تختلفون فيه فاتقوا الله و اطيعون ان الله هو ربي و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم فاختلف الاحزاب من بينهم فويل للذين ظلموا من عذاب يوم اليم.
و هنگامي كه عيسي با نشانيها و بينات آمد و گفت همانا آوردم براي شما حكمت را بيان كنم آنچه را كه شما در آن اختلاف ميكرديد، پس بترسيد و اطاعت كنيد پروردگارا همانا خداست پروردگارمن و شما پس بپرستيدش اين است راهي مستقيم پس اختلاف كردند احزاب پس واي بر آنان كه ستم كردند از روزي كه عذابي بزرگ براي آنان است. در خاتمه بايد ذكر كرد كه عيسي مسيح مبشر پيامي بسيار بزرگ بود، او بشارت آمدن پيامبري به نام احمد را بعد از خود، به مردم زمانه خويش داد ولي آنها دست از عناد و لجبازي خود برنداشتند و در برابر، آن را سحر و جادويي آشكار تلقي كردند. به اين آيه توجه كنيد:
و اذقال عيسي ابن مريم يا بني اسرائيل اني رسول الله ايكم مصدقا لما بين يدي من التوريه و مبشرا بر سول ياتي من بعدي اسمه احمد فلما جأ هم بالبينات قالوا هذا سحر مبين
و بخاطر آر موقعي را كه عيسي بن مريم گفت اي بني اسرائيل همانا من فرستاده خدابسوي شما هستم در حاليكه تصديق دارم آنچه را از تورات كه در نزد من است و بشارت دهنده هستم بر اينكه بعد از من فرستادهاي ميآيد كه نامش احمد است. پس چون عيسي مسيح دليل و برهان آورد گفتند اين سحري آشكار است.
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7